اسم بعضي آدم ها را بايد روي يک کاغذ نوشت. يک کاغذ که ابعاد آن اندازه ي تمام فکر و خيالهاي واهي و بي ارزشي است که درباره ي آنها مي کنم. اندازه ارتفاع درياچه ي اشک هايي که برايشان ريخته ام وعمق نگاه هاي که با کمال صداقت بهشان کرده ام .


اسم بعضي آدم ها را بايد روي يک کاغذ نوشت. آن کاغذ را بايد طبق اصول روانشناسي که هميشه مورد مضحکه م بود است ، پاره کرد و دور انداخت بلکه خيال آنها نيز از وجودم کنده شود.


اسم بعضي آدم ها را بايد روي يک کاغذ نوشت. نه براي آنکه هميشه در يادم باقي بمانند بلکه سالها بعد که فراموش کردن ِ آنها مرحم درد ِ دوري و فراق شان شد ، يک نفس ِ صدادار ، از آنهايي که بند بند وجودم از بر آمدنِ آن احساس آرامش و خرسندي مي کند، بکشم و لبخند رضايتي روي لب هايم نقش ببندد و در ذهنم جاري شود : 


چقدر زيباست به موقع فهميدن اينکه بايد به هر انساني به قدر ِ خود بها داد. طبعِ لطيف و قلب شکننده ي خود را بيهوده با خنجر ِ افکار آنان، زخمي نکنيم. بگذاريم احساساتمان آنکه را که واقعا لايق پرستش است، بپرستد. آنچه روح آدمي را مجروح مي کند، انتخاب انسان هاي اشتباه براي هم قدم شدن با اوست. اگر روحت يک بار زخمي شد ، با هر بار انتخاب نابه جاي ديگر ، جاي زخم آن ، قلبت را به شدت مي فشارد. درد عميقي در سينه ات حس مي کني ، گويي که قلبِ خسته ات ديگر توان ِ اين زخم روي آن ديگري ها را ندارد.


 


 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبسایت پشتیبانی شیلی چت Benjamin کازابلانکا Brooke Rafael گروه تلگرام پنجره ی نسیم وکلاي عدل آفرينان آرمان